آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

تاب خوردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / taab khordan /

to dangle, to oscillate, to swing, to get swung, to curl, to flow, to flop, to spiral

to dangle

to oscillate

to swing

to get swung

to curl

to flow

to flop

to spiral

تکان خوردن به‌وسیله‌ی تاب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

میمون به شاخه چسبید و در آنجا آویزان ماند و تاب خورد.

The monkey caught hold of the branch and swung dangling there.

یک گله میمون داشتند از میان درختان تاب می‌خوردند.

A troop of monkeys was swinging through the trees.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تاب خوردن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
درپیچ وتاب شدن
مترادف:
تاب بازی کردن
مترادف:
مترادف:
به نوسان درآمدن نوسان داشتن مرتعض شدن

ارجاع به لغت تاب خوردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تاب خوردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تاب خوردن

لغات نزدیک تاب خوردن

پیشنهاد بهبود معانی